کد مطلب:140480 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:153

شرح مآل پرملال ذوالجناح
چون بانوان محترمه و مخدرات مكرمه دور اسب امام علیه السلام حلقه زدند و جملگی گریبان چاك زده و خاك غم بر سر پاشیدند هر كدام با زبانی و با حالی از آن حیوان تشنه كام حالت امام غریب علیه السلام را پرسیده و می گفتند:

ای اسب تو كه با صاحبت وفادار بودی چرا آقا را بردی و نیاوردی.

فرد



پیلتن اسب چرا با رخ مات آمده ای

شاه را بردی و تنها ز فرات آمده ای



آن حیوان از كثرت شرم دست راست خود را بزیر شكم برده و دست چپ


پیش و سر خجالت به زیر دست پنهان كرده بود و لا ینقطع اشگ مثل باران می ریخت و حال زار بانوان و فغان و زاری اطفال حیوان را مستأصل و بی اختیار نموده بود و از بسكه شیون و گریه اهل حرم را شنید مجنون وار خود را به اینطرف و آنطرف می زد، آن قدر سر بر زمین زد و شیهه كشید تا آنكه جان داد چنانچه مرحوم ابن شهرآشوب در مناقب از محمد بن ابی طالب نقل می كند:

انه رمی بنفسه علی الارض و جعل یصهل و یضرب رأسه الارض عند الخیمة حتی مات

مرحوم قزوینی در حدائق الانس می نویسد:

چهار روایت دیگر در مآل حال ذوالجناح دیده شده:

اول: به روایت روضة الشهداء كه از ابوالمؤید خوارزمی نقل می كند كه ذوالجناح بعد از شهادت امام علیه السلام فرار كرد به سمت بیابان و كسی از وی نشانی نیافت.

دوم: مرحوم دربندی می نویسد: شهربانو بر وی سوار شد و به شهر ری آمد.

البته این نقل ضعیف بوده و اعتباری ندارد.

سوم: ابومخنف در مقتل خود از عبدالله بن قیس نقل می كند كه گفت من دیدم اسب حضرت مردم را از خود دور می كرد و به خیام حرم روی آورد و از آنجا هم دیدم بسمت فرات رفت و خود را در شریعه انداخت و فرو رفت و دیگر خبری از او نشد.

چهارم: بعضی هم نوشته اند كه این حیوان از كربلاء روی به مدینه آورد و آمد مقابل مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و خبر شهادت امام علیه السلام را به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رسانید و الآن در خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف می باشد.